کد مطلب:328115 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:481

سوره مائده ، آیه 100
قل لا یستوی الخبیث و الطیب و لو اعجبك كثره الخبیث فاتقوا الله یاولی الالباب لعلكم تفلحون (..1)







ترجمه آیه

بگو ای محمد هرگز پاك و ناپاك مساوی نیستند هر چند زیادی ناپاكان شما را به تعجب وا دارد، پس ای خردمندان از خدا بترسید باشد كه رستگار شوید (..1).

بیان آیه

این آیه سیاقش نحوه ای است كه گویا منفرد و غیر مربوط به ما قبل و ما بعد خود نازل شده و گویا زحمت ارتباط دادن آن به ما قبل و ما بعدش زحمتی بی نتیجه است ، آیه ایست مشتمل بر یك مثال كلی كه خداوند آن مثال را برای بیان خصوصیتی كه برای دین حق است در بین سایر ادیان ، و رفتار مردم نسبت به دین حق و دین باطل بكار برده است ، و آن خصوصیت این است كه اعتبار در هر جا با حق است ، و لو اینكه اهل حق و جمعیت آن كم و معدود باشند، و در برابر خیر و سعادت باید تسلیم شد، هر چند بیشتر مردم مخصوصا اقویا از آن گریزان و روی گردان باشند، زیرا حق در احكام و نوامیسش جز بر عقل سلیم اعتماد ندارد، و حاشا كه عقل سلیم مردم را جز به سوی صلاح مجتمعشان و جز به كارهایی كه جامعه را احكام و انتظام می بخشد راهنمایی نماید، خواه هواپرستان كه همیشه اكثریت را دارا هستند بخواهند یانخواهند، این نظام كون است كه می بینیم جز پیرو آراء حقه نیست ، و ذره ای بخاطر دلخواه هواپرستان از نظم خود صرفنظر نمی كند، آری اگر حق دنبال هواهای این و آن را می گرفت آسمان ها و زمین 217







قل لا یستوی الخبیث و الطیب و لو اعجبك كثره الخبیث







گویا مراد از یكسان نبودن (خبیث ) و (طیب ) (پلید و پاك ) این است كه پاك بهتر از پلید است ، و چون گفتن این حرف مثل گفتن : آنچه در جوی می رود آب است ، می باشد، از این رو باید گفت جمله مبنی بر كنایه است ، به این بیان كه مقام و منزلت پاك به حسب طبع اولی و اقتضای فطریش از ناپاك بالاتر است ، بطوری كه اگر عكس آن فرض شود و ناپاك برای بعضی از عوارض بهتر از پاك گردد لازمه اش این است كه نخست مدارج كمال را یكی پس از دیگری بپیماید تا بحد خوبی پاك رسیده و محاذی و برابر او قرار بگیرد تا خوب شود، سپس از آن درجه هم بالاتر رفته و ما فوق خوبی پاك قرار بگیرد، تا خوب تر از پاك شود.

بنابراین برای نفی این مطلب گفتن اینكه : خبیث و طیب یكسان نیستند، در انكار بهتری خبیث ابلغ و رساتر است ، از اینجا نیز معلوم می شود برای چه نكته ای خبیث جلوتر از طیب ذكر شده است ، سیاق كلام در این آیه بیان این جهت است كه زیادی و كثرت خبیث آنرا از طیب بهتر نمی كند، و چون در مقام بیان این جهت است ، باید اول خبیث را ذكر كند، و بفرماید: بد مانند خوب نیست اگر چه خیلی هم زیاد باشد، و اما اگر در چنین مقامی بفرماید: طیب مانند خبیث نیست ، باید دنبالش فرموده باشد: و لو طیب خیلی هم كمتر از خبیث باشد، (دقت بفرمائید).

این را هم باید دانست كه پاكی و پلیدی به هر معنائی كه باشد دو وصف حقیقی و دو واقعیت خارجی هستند برای اشیاء، مانند طعام پاك و ناپاك ، و زمین پاك و ناپاك و امثال آن ، خدای تعالی هم آن دو را در امور مادی و واقعیت های خارجی بكار برده و می فرماید: (و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نكدا) و نیز درباره روزی پاك فرموده :(و الطیبات من الرزق ) و اگر گاهی دیده می شود كه این دو كلمه در امور وضعی و اعتباریات قرار دادی بكار می رود و مثلا گفته می شود: حكم طیب یا خبیث ، خلق طیب یا خبیث ، این در حقیقت استعمالی است مجازی و بنوعی عنایت .

در آیه مور بحث گر چه تقوا، یا عبارت است از انجام كارهلای نیك و طیب یا ترك كارهای زشت و خبیث ، لیكن اینكه جمله (فاتقوا الله ) را متفرع كرده است بر جمله (لا یستوی الخبیث و الطیب ) و اینكه مساءله یكسان نبودن خبیث و طیب را از مسلمات گرفته ، شاهد قوی و زنده ایست بر اینكه مراد از طیب و خبیث پاك و پلیدهای خارجی و حقیقی می باشد، بنابراین ، دلیل خیلی روشن است و كسی نمی تواند در آن خدشه كند، بخلاف اینكه اگر مراد از طیب و خبیث كارهای نیك و بد بود كه در این صورت دلیل خیلی روشن نبود، زیرا هر طائفه و ملتی هر قدر هم منحرف باشند كار خود را خوب و اعمالی كه مخالف میل و هوای نفس آنهاست بد می پندارند،

منشاء قواعد دین ، خبیث یا طیب بودن اشیاء عالم است و ملاك بهتر و برتر بودن ، طیببودن است نه بسیار بودن

بنابراین در اینجا مطلب مبنی است بر مطلب دیگری كه خدای سبحان در موارد متعددی در كلام مجید خود آنرا بیان فرمود، و آن مطلب این است كه دین از احكام فطرت و نوامیس خلقت است ، و چیزی را كه دین دعوت به آن می كند همان زندگی طیب و پاكیره است ، و چیزی را كه از آن نهی می كند همان زندگی آلوده و ناپاك است ، و خدا جز طیبات را حلال نكرده ، و جز خبائث را تحریم ننموده ، و لذا فرموده است : (فاقم وجهك للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم ) و نیز فرموده (و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث ) و نیز فرموده : (قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق ).

پس ما حصل كلام این شد كه خدای تعالی در آیه مورد بحث لا یستوی الخبیث و الطیب و لو اعجبك كثره الخبیث )مثالی زده است برای بیان اینكه قواعد دین ناشی هستند از صفاتی تكوینی كه در اشیای عالم است ، از پاكیها و پلیدیها، كه بی شك در سعادت و شقاوت آدمیان تاءثیر تامی دارند، و فرقی در كم و زیاد آنها از جهت اثر نیست ، خوبش خوب است اگر چه اندك باشد، و بدش بد است اگر چه بسیار باشد. چون چنین است هر شخص عاقلی كه پاكیها و پلیدیها را از هم تشخیص می دهد و عقلش قدرت قضاوت اینكه پاك از ناپاك بهتر است ،

و اینكه واجب است كه در سعادت زندگی خویش بكوشد و خیر را بر شر ترجیح دهد باید از خدای تعالی ترسیده و راه او را سلوك كند، هیچگاه از اینكه اكثر مردم از راه خدا منحرفند مغرور نشود، و مانند آنان به كارهای زشت و رذایل اخلاقی تن در ندهد، هوا و هوسهای كشنده او را از پیروی حق باز ندارد، نه از راه فریبندگی مفتونش سازد، و نه از طریق تهدید زبونش كند، كه اگر در برابر اكثریت منحرف چنین استوار ایستاد امید فلاح و رسیدن به سعادت انسانیت برای او هست .





فاتقوا الله یا اولی الالباب لعلكم تفلحون







این جمله تفریع است بر مثالی كه در صدر آیه زده است ، و محصل معنی آن با رعایت این جهت كه متعلق تقوا همان احكام شرعی است كه مبتنی بر پاكیها و ناپاكیهای تكوینی است . چنین می شود: هیچ عاقلی در اینكه رعایت پاكیها و اجتناب از ناپاكیها در سعادت و رستگاری آدمی تاءثیر دارد شك نمی كند، از این رو واجب است كه شما صاحبان عقل و بینش از خدا بترسید و به شرایع دین او عمل كنید تا شاید رستگار شوی